مهریور

متن مرتبط با « ردبول» در سایت مهریور نوشته شده است

  • از اون روزی میترسم که                                                                                                                   بدونم داری دروغ میگی                                                                                                                                                                               بگم جون من راست میگی؟بگی آره... :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای این روزها...

  • سال ها و شاید قرن هاست که مرگ آن گوشه نشسته است و نگاهمان می کند.و گاهی حضورش را با مرگ یک عزیز به یادمان می آورد.و گاهی با مرگ هزاران نفر در گوشمان فریاد می زند.امسال آنقدر مرده ایم که نیازی به گفتن , ...ادامه مطلب

  • خداحافظ

  • میدونی؟شبا تنهایی آدم خیلی بزرگتره...به خصوص اگه نتونی از مدام چک کردن تلگرامت جلوگیری کنی...یا همش به این و اون پیام ندی‌...به امید اینکه یه نفر آنلاین شه‌...شبا نباید از این کارا کرد...با این کارا ف, ...ادامه مطلب

  • معشوق من!بگذار زنگ ساعتت باشم...

  • چیزی بگو بگذار تا هم‌صحبتت باشملختی حریف لحظه‌های غربتت باشمای سهمت از بار امانت هرچه سنگین‌تربگذار تا من هم شریک قسمتت باشمتاب آوری تا آسمان روی دوشت رامن هم ستونی در کنار قامتت باشماز گوشه‌ای راهی ن, ...ادامه مطلب

  • محبوب تنهای من

  • بیا فکر کنیم حال هردویمان خوب استمثلا من جایی امندر آغوشت پناه گرفته امو مثلا تودیگر احساس تنهایی نمیکنی...دست من را هم گرفته ای که گم نشومآخر تو می دانی که من چقدر میترسم..., ...ادامه مطلب

  • فقط....

  • به هرکس پناه آوردم،پاسخم بی محلی غریبی بود که گاهی باعث می شد فکر کنم مرده ام و حالا این روح سرگردانم است که به آنها التماس میکند.فکر کردم شاید اصلا مرا نمی بینند.فکر کردم شاید...تپش قلبم شدیدتر شد.انگار میخواست به من یادآوری کند که هنوز می تپد.من هنوز زنده ام.فقط فراموش شده ام.همین...مشکل بزرگی که نیست.من فقط در دل اطرافیانم مرده ام.اتفاق خاصی نیفتاده.فقط مرا از یاد برده اند..., ...ادامه مطلب

  • خدا یادش نمیره

  • من بهت تکیه کرده بودم.تو رفتی.من زمین خوردم.و هنوز نتونستم بلند شم.میدونی چرا؟چون بعد تو دیگه هیچکس نبود که دستمو بگیره و از زمین بلندم کنه.هیچکس...من همونطور موندم.میتونستم بلند شم.ولی نه.دیگه امیدی نداشتم.دیگه برام فرقی نداشت.غرورم...غروری که خورد شده بود.هرکس اومد پا گذاشت روش و رفت.درد داشت.ولی صدام درنیومد.فدای سرشون.ولی تو کاری کردی که من به این روز بیفتم.هنوزم دوست دارم.ولی نبخشیدمت...هیچوقت نمیبخشم.من که هیچوقت زورم بهت نمیرسه.ولی خدا...خدا راحت نمیگذره..., ...ادامه مطلب

  • کاش یکی بود

  • کاش الان یکی بود که باهاش حرف بزنمبغلش گریه کنمآروم شم...کاش الان یکی بود...یکی بود که میتونستم بهش بگم چقد حالم بدهکاش یکی بودکاش..., ...ادامه مطلب

  • من هنوزم می بینمش...

  • الان کجاست؟ چیکار میکنه؟ چی میشد اگه کنارم میموند؟ دلم براش تنگ شده... دلم برا صداش تنگ شده... برا حرف زدنش... برا مهربونیش... برا خنده هاش... خنده هاش...   هنوزم   صدای خنده هاشو میشنوم. هنوزم شبا باهاش , ...ادامه مطلب

  • روزی هزاربار

  • من می توانم  روزی هزاربار بمیرم و زنده شوم در نبودنت اما تو خسته نمی شوی از برنگشتن؟ + نوشته شده در  جمعه هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 20:47  توسط مطهره جعفری  |  ,هزاربار ...ادامه مطلب

  • قصه

  • من و دنیایی که ندارمهردو باهم فراموش شدیمچقدر قشنگهاینکه تنها نیستمچه حس خوبی دارههردو باهم؟هردو باهم فراموش شدیمفراموش شدیمفکر کنممرده ایمولی زیاد عزیز نشده ایممگر این نیستکه وقتی مرگ می آیدعزیز می شویمآه!یادم آمدقاتل ها که ع, ...ادامه مطلب

  • آشوب

  • همه چیز خوب است همه چیز وقتی سکوت دنیایت را گرفته باشد وقتی بیش از همه با آشوب آشنا باشی + نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۶ساعت 14:39  توسط مطهره جعفری  |  , ...ادامه مطلب

  • برای مظلومیت شهید محسن حججی

  • گفتند اکسیر حیات نیست هیچ جای دنیا یک نفر آمد  فرضیه ها که هیچ تمام نظریه ها را از هم بپاشد آمد که بوی حسین دوباره بپیچد در کوچه های شهر در این روزهای مرده. که عکس یک نفر روی در و دیوار شهر را زنده نگه داشته... تقدیم به زنده ترین شهید این روزها شهید محسن حججی + نوشته شده در  شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 18:11  توسط مطهره جعفری  |  ,برای,مظلومیت,شهید,محسن,حججی ...ادامه مطلب

  • تنها

  • تنها نبودم چون یک نفر بود که تنهایم نگذارد تنها کسی بود  که تنهایم نگذاشت و در حقیقت تنها کسی بود که وجود نداشت + نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 21:33  توسط مطهره جعفری  |  , ...ادامه مطلب

  • ساعت شنی

  • من و دنیایی که ندارمهردو باهم فراموش شدیمچقدر قشنگهاینکه تنها نیستمچه حس خوبی دارههردو باهم؟هردو باهم فراموش شدیمفراموش شدیمفکر کنممرده ایمولی زیاد عزیز نشده ایممگر این نیستکه وقتی مرگ می آیدعزیز می شویمآه!یادم آمدقاتل ها که عزیز نمی شوند!!!حتی اگر بمیرندشاید من همقاتل بودمنمی دانمچیزی یادم نیستمهم نبودممهم نیستممهم نخواهم بودحقم بودحقمان بودحقمان بودحقمان بودحقمان بود که تنها ماندیممرگ حقمان بود, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها